خاطرات یک دیوانه

ساخت وبلاگ
چرا این ذهن و روح لعنتی قرار نیست به ثبات برسه؟

چرا انقدر پیگیره؟

چرا انقدر حلاجی میکنه و میگرده تا یه مشکلی پیدا کنه؟

چرا آرامش بوجود نمیاد؟

چرا انقدر فکر و خیال هی رژه میرن تو این مغز لعنتی؟

چرا ولم نمیکنن این فکرا و خیالا؟

چرا نمیذارن بچسبم به زندگیم؟

چرا هر چی جلوتر میریم سخت تر میشه؟

چرا همه ی حسها و عواطف خفه خون نمیگیرن تا راحت شم؟

چرا؟

چرا؟

خاطرات یک دیوانه...
ما را در سایت خاطرات یک دیوانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rabino بازدید : 178 تاريخ : چهارشنبه 15 اسفند 1397 ساعت: 18:18

حالم بد نیست ولی خوب هم نیست!و همین بزرگترین مشکلمه.کاش بد بود.وقتی بین این دو حالت گیر میکنم بدتر از حال بد میشم.شاد نیستم.یعنی شاد میشم ولی عمقی نیست.همش در حال فرارم.میخوام از خودم فرار کنمو به چیز خاطرات یک دیوانه...
ما را در سایت خاطرات یک دیوانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rabino بازدید : 198 تاريخ : چهارشنبه 15 اسفند 1397 ساعت: 18:18

خام بدم پخته شدم سوختمچقدر بعضی عبارات گویای روزگار ما هستن.این مصرع همیشه تو ذهنم بود.همیشه برای خودم حلاجیش میکردم.و بهس فکر میکردمتا بتونم درکش کنم.دارم کم کم پخته میشم...کم کم دارم حس میکنم زندگی خاطرات یک دیوانه...
ما را در سایت خاطرات یک دیوانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rabino بازدید : 227 تاريخ : چهارشنبه 1 اسفند 1397 ساعت: 22:47

چرا زندگی مثل قبلا لذت نداره؟

چرا انقدر همه چیز بدون روح شده؟

چرا انقدر همه خودخواه شدن؟

چرا رنگ زندگی انقدر کم رنگ شده؟

خاطرات یک دیوانه...
ما را در سایت خاطرات یک دیوانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rabino بازدید : 217 تاريخ : چهارشنبه 1 اسفند 1397 ساعت: 22:47